قرار اولمون کافه نادری بود! حالا چرا؟ چون طرف فاز روشنفکری گرفته بود و میخواست در میان عکسها و خاطرههای هدایت و شاملو و دیگر نویسندگان و شاعران روشنفکر، بلولد و چیزی بخورد و بنوشد و یواشکی عاروق بزند و سیگاری و …(نه؛ سیگار و قلیان اینا ممنوع!).
راهرو و داخل پذیرایی کافه که دو اتاق تودرتو بود، با میزها و صندلیهای چوبی چیده شده که مردان و زنان پیر و میانسال و جوان، دو و چند نفره نشستهاند، عکسهای بسیار اهالی نامدار قلم و کاغذ دهههای گذشته بر دیوارها، پر بود!
هتل، کافه، رستوران نادری در سال ۱۳۰۶ توسط یک مهاجر ارمنی به نام خاچیک مادیکیانس در دوره پهلوی اول با مساحت حدود ۲۵۰۰ و زیربنای ۱۵۰۰ مترمربع ساخته شد.
کافه نادری را به علت قرارگرفتن در خیابان نادری تهران (جمهوری فعلی ـ شرق پل حافظ) به این نام نامیدهاند.این مجموعه شامل سه بخش هتل، کافه تریا و رستوران است و بعد از گراندهتل، دومین هتل ساخته شده در تهران است و همچنین خاطرات سه نسل از تهرانیها را به دوش میکشد.
غذاهای فرنگی مانند بیف استروگانف و همچنین کافه گلاسه، شاتوبریان، بستنیهای فرنگی، قهوه ترک و فرانسه برای نخستینبار در این کافه به ایرانیان عرضه شد.
کافه نادری در دهه سی و چهل، پاتوق روشنفکرانی مثل صادق هدایت، جلال آل احمد، احمد فردید، سیمین دانشور و نیما یوشیج بوده و بخش زیادی از شهرت کنونیاش را از اعتبار این اشخاص وام گرفته و کلیشهایترین نوستالژی پاتوقنشینهای شهر تهران است.
پس از انقلاب، این کافه و متعلقاتش، مانند بسیاری از ثروتها و داراییهای زحمت کشیده اشخاص با برچسب طاغوتی، مصادره شد و پس از چند سال، بخشهای تجاری(؟)آن به مزایده گذاشته و فروخته شد.
کافه نادری همانطور که پذیرای بسیاری از نویسندگان و هنرمندان دهههای گذشته و اخیر بوده و هست، خودش هم در آثار نویسندگان و فیلمسازان جاخوش کرده و ماندگار شده است(نمونهاش این پرند و چرند!).
قرار اولمون، کافه نادری، من بودم و … !
پایان ـ مرتضی فخری
*پینوشت: منابع از علامه گوگل و ویکی پدیا، معرفینامه کافه نصب شده کنار در ورودی و همچنین بروشور/ منوی قیمت خود کافه نادری.